گستره فرصتهای رشد و نوآوری بسیار بزرگتر از نوآوریهای دگرگونساز است. برای مثال، اگر به دنبال فرصتهای جدید در صنعت حملونقل هستیم نیازی نیست فقط دنبال ایدههایی مانند تاکسیهای اینترنتی باشیم (اوبر، اسنپ و تپسی و ...) که به طور کامل صنعت را دگرگون ساخت و تا حدود زیادی جای شرکتهای تاکسیرانی و تاکسی تلفنیهای سنتی را گرفت.
اغلب به رهبران شرکتها به طور مداوم هشدار داده میشود که دگرگونی در کمین است و تنها راه برای بقا، موفقیت و رشد، این است که پیشقدم شوند و خودشان فعالانه در مسیر دگرگونسازی صنعت یا حتی شرکت خود گام بردارند. اما این بدان معنا نیست که تنها راه رشد و نوآوری، دگرگونسازی (Disruption) است. مدیران نباید تصور کنند که نوآوری معادل دگرگونسازیاست چراکه نه تنها راههای دیگری هم وجود دارد بلکه شاید بتوان گفت در اغلب اوقات، دگرگونسازی بهترین مسیر رشد و نوآوری نیست. البته اینکه مدیران شرکت به دنبال فرصت رشد و نوآوری از جنس دگرگونسازی باشند بسیار مهم است ولی ذهنیت محدود و صرفا متمرکز بر این مسیرها باعث میشود مدیران از فرصتهای دیگر غافل شوند.
در بین مسیرهای دیگر رشد و نوآوری شرکت، روشهایی وجود دارد که در آنها به طور کامل تقاضایی جدید ایجاد میشود و کیک اقتصاد بزرگ میشود بدون اینکه کسبوکارها یا بازارهای موجود از بین بروند. مثلا وام خرد یا تامین مالی جمعی، بانکداری را دگرگون و تخریب نکردند بلکه به بازاری که بانکها به آن توجه نداشتند پرداختند و نیازی متفاوت را پاسخ دادند. یا مثلا بازار وسایل جانبی موبایل، با دگرگون کردن و تخریب یک بازار دیگر بوجود نیامده است. اگر تاریخچه استانداردهای دستهبندی صنعت را مرور کنیم در میابیم که بارها با خلق و رشد صنعت اصلاح شده است. در نسخههای جدید، بسیاری از دستهبندیها، صنایع، کسبوکارها و مشاغل جدید اضافه شده که گواهی بر وجود فضای رشد بدون نیاز به دگرگونسازی است.
