نوآوری، اصطلاحی است که بسته به زمینه و دیدگاه، معانی و کاربردهای زیادی دارد. با این حال، تعریف رایج این است که نوآوری یعنی ایجاد یا بهبود چیزی است که ارزش می افزاید یا مشکلی را حل می کند. نوآوری از طریق ارائه محصولات، خدمات، فرآیندها و مدلهای کسبوکار جدید که رشد جدید و قابل توجهی را به ارمغان میآورد، محرک اصلی رشد اقتصادی، پیشرفت اجتماعی و پایداری محیطی است.
موفقیت در رشد کسبوکار، وابسته به درک صحیح از نوآوری است. مدیران ارشد در کنار مدیران نوآوری و توسعه کسبوکار، باید فهمی روشن از نوآوری داشته باشند و این فهم را در سرتاسر شرکت جاری نمایند. در این باره، چند نکته مهم وجود دارد:
۱- مدیران باید بین خلاقیت و نوآوری تمایز قائل شوند: در خصوص اهمیت درک صحیح از نوآوری، به نقش خلاقیت در نوآوری توجه کنید. خلاقیت به معنای ایدهپردازی و شناسایی مسائل و ارائه راهحلها است و البته توانمندی مهمی برای افراد و تیمها در تمام طول فرایند نوآوری است. اما در هر حال، نوآوری متفاوت از خلاقیت است و چیزی فراتر از آن. نوآوری به اجرایی و عملی کردن ایدهها در یک زمینه خاص مربوط میشود و علاوه بر خلاقیت، به قابلیتهای زیاد دیگری نیاز دارد. آنچه شرکتها را متحول میکند و رشد میدهد نوآوری است و نه خلاقیت، و بنابراین اگر میخواهیم به عنوان یک مدیر، شرکت را رشد دهیم نمیتوانیم به خلاق بودن خود یا بعضی از کارکنان و تیمهایمان اکتفا کنیم. جالب است بدانیم اقدامات شرکتها برای نوآوری، اکثرا شکست میخورد و نبود خلاقیت از دلایل اصلی آن نیست. دلیل اصلی عدم موفقیت شرکتها در نوآوری، فقدان قابلیتهای نوآوری و قاعدهمندی لازم برای بهرهگیری از این قابلیتها است.
۲- مدیران نباید توجه افراطی به نوآوری در محصول داشته باشند: اساسا یکی از راههای شکست خوردن شرکت، تمرکز صرف بر روی محصول (کالایی که تولید میکنیم یا خدمتی که ارائه میدهیم) است. اینکه دائما تلاش کنیم ویژگیهایی به محصولاتمان اضافه کنیم، برخی معایب را حذف کنیم، برخی ویژگیهای قبلی را بهبود دهیم و عملکرد محصول را ارتقا دهیم، لازم و مهم است اما برای موفقیت کافی نیست و حتی ممکن است عاملی برای محدود شدن ذهن و انرژی مدیران باشد طوری که از مسیرهای دیگر نوآوری و رشد کسبوکار غافل شوند. به عبارت دیگر، یکی از قطعیترین دلایل شکست شرکتها در نوآوری، توجه افراطی به نوآوری در محصول است. مدیران موفق، وقتی به رقبای خود نگاه میکنند و یا وقتی قصد دارند از شرکتهای پیشروی بینالمللی الگوبرداری کنند خود را تنها محدود به محصولات آنها نمیکنند و تلاش میکنند از تمام ابعاد شرکت و مدل کسبوکار الگو بگیرند.
۳- مدیران نباید نوآوری را به استفاده از فناوری جدید گره بزنند: فناوریهای جدید و خصوصا فناوریهای دیجیتال، برای نوآوری و رشد کسبوکار لازم هستند اما این بدان معنی نیست که تمام مسیرهای نوآوری به خرید، سرمایهگذاری یا توسعه فناوری وابسته است. این دیدگاه اولا ممکن است باعث محدود شدن مدیر به نوآوری فناورانه شده و او را از انواع دیگر نوآوری غافل سازد. ثانیا ممکن است دیدگاهی معجزهگر به فناوری را در شرکت رواج دهد و این باعث شود همه مدیران به دنبال خرید یا توسعه فناوری برای حل تمام مسائل باشند.
